#تحلیل_مقاله

✍️ امیر عسگر

📝عصر جدیدی در رهبری نظامی ایران


📰 مقدمه

• در پی حملات تروریستی و تجاوزات مکرر رژیم صهیونیستی به خاک ایران، مؤسسه آمریکایی «امریکن اینترپرایز» 🏛️ یادداشتی منتشر کرده است که تلاش می‌کند روایت‌ها و موضوعاتی خلاف واقع درباره تحولات اخیر در رهبری نظامی ایران ارائه دهد. این گزارش که با هدف تحریف واقعیات میدانی و تأثیرگذاری بر افکار عمومی تهیه شده، سعی دارد تحولات در بدنه فرماندهی نیروهای مسلح جمهوری اسلامی ایران را به‌عنوان شکاف و ضعف امنیتی جلوه دهد.
در ادامه به بررسی کامل این یادداشت و سپس نقد و تحلیل آن می‌پردازیم.

📌 عصر جدیدی در رهبری نظامی ایران

۱۶ ژوئیه ۲۰۲۵ – نوشته نیکلاس کارل


جنگ با اسرائیل باعث تغییر نسلی در رهبری نظامی ایران شد. اسرائیل در جریان درگیری ۱۲روزه اخیر، ده‌ها افسر ارشد نظامی ایران را به قتل رساند و بسیاری از چهره‌های پرنفوذ جمهوری اسلامی را از میان برداشت. این افسران شامل رؤسای نهادهای قدرتمند تحت نظر رهبر بودند: ستاد کل نیروهای مسلح (AFGS)، قرارگاه مرکزی خاتم‌الانبیا و سپاه پاسداران انقلاب اسلامی (IRGC).

این نهادها، اصلی‌ترین ساختارهای فرماندهی، کنترل و هماهنگی نیروهای مسلح و عملیات‌های آن‌ها هستند. اسرائیل همچنین در چارچوب تلاش برای «قطع سر» رهبری نظامی ایران، بسیاری از معاونان کلیدی این نهادها را نیز از میان برداشت.
بسیاری از افسران ارشدی که اسرائیل کشت، از ماندگارترین و بانفوذترین جناح‌های جمهوری اسلامی محسوب می‌شدند. این افسران در جوانی، در جریان جنگ با عراق در دهه ۱۹۸۰ در سنگرها با هم آشنا شدند. آن‌ها در این سال‌های شکل‌گیری، به‌شدت ایدئولوژیک شدند و جهان‌بینی روح‌الله خمینی، بنیان‌گذار و رهبر اول جمهوری اسلامی را پذیرفتند. این تجربه دشوار، پیوندهای برادری میان آن‌ها ایجاد کرد که در دهه‌های بعد هم حفظ شد. در این سال‌ها در رده‌های نظامی پیش رفتند و به بالاترین پست‌های نظامی رسیدند.

آن‌ها معماران اصلی استراتژی و سیاست امنیتی ایران و مشاوران نظامی مورد اعتماد آیت‌الله علی خامنه‌ای شدند. آن‌ها استراتژی تهاجمی ایران برای گسترش نفوذ و عمق استراتژیک در خاورمیانه را هدایت کردند و همچنین در ایجاد یک نظام پلیسی و نظارتی هرچه اقتدارگراتر نقش داشتند.

پروژه «تهدیدات حیاتی» این جناح را در سال ۲۰۱۳ شناسایی و آن را «شبکه فرماندهی سپاه» نام‌گذاری کرد.

شبکه فرماندهی سپاه تا زمان جنگ با اسرائیل، علاوه بر کنترل نظامی، نفوذ سیاسی قابل‌توجهی هم داشت. اعضای آن به‌طور منظم در امور داخلی برای تحمیل دیدگاه‌های سیاسی‌شان دخالت می‌کردند. برای مثال، بسیاری از اعضای شبکه در سال ۱۹۹۹ نامه‌ای بدنام به رئیس‌جمهور وقت و چهره اصلاح‌طلب محمد خاتمی نوشتند و او را برای سرکوب خشونت‌آمیز اعتراضات دانشجویی تحت فشار گذاشتند و تهدید کردند که در صورت امتناع، با نیروهای نظامی وارد عمل می‌شوند.
اعضای شبکه در سال‌های اخیر آشکارا از سیاستمداران تندرو حمایت می‌کردند؛ از جمله از محمدباقر قالیباف وقتی در مه ۲۰۲۰ رئیس مجلس شد و همچنین از ابراهیم رئیسی که به‌عنوان رئیس‌جمهور برنامه‌ای تندروانه داشت و یکی از گزینه‌های اصلی جانشینی خامنه‌ای بود.


از دست دادن ناگهانی این تعداد از اعضای شبکه فرماندهی سپاه، این جناح را از قدرت کنار زد و خلأهایی در سلسله‌مراتب نظامی، فضای سیاسی و حلقه نزدیکان خامنه‌ای ایجاد کرد. بی‌شک جمهوری اسلامی با گذر زمان این خلأ را پر خواهد کرد، اما ناگزیر نسلی تازه از رهبران نظامی بالاتر خواهد آمد که فرصت‌های خود را برای شکل دادن به رفتار ایران خواهند داشت. رهبران جدید که در هفته‌ها و ماه‌های آینده ظاهر می‌شوند، ایده‌ها و نظریه‌های خود را وارد تفکر استراتژیک ایران می‌کنند. ممکن است آن‌ها نیز گرایش‌های تهاجمی و مواضع تندروانه اعضای شبکه فرماندهی را داشته باشند، اما روشن نیست که چنین بلوک منسجمی به‌این زودی‌ها بار دیگر بر عرصه نظامی و سیاسی ایران مسلط شود.

عناصر سیاسی نسبتاً میانه‌رو تلاش کرده‌اند از خلأ ایجادشده پس از نابودی شبکه فرماندهی سپاه بهره‌برداری کنند. برخی از این میانه‌روها در هفته‌های اخیر کوشیده‌اند متحدان سیاسی خود را بسیج کرده و دوباره در نظام سیاسی تثبیت شوند؛ فرصتی که برای آن‌ها منحصربه‌فرد است، چرا که بسیاری از اعضای شبکه فرماندهی، در زمان حیات، همواره با آن‌ها دشمنی می‌کردند و سعی در بی‌اعتبار کردن‌شان داشتند.

اما هنوز خیلی زود است که گفته شود آیا میانه‌روها می‌توانند به‌طور معنادار به حلقه تصمیم‌گیری ایران بازگردند یا نه.

نفوذ بیشتر میانه‌روها در ایران احتمالاً به سیاست‌های داخلی و خارجی متعادل‌تر منجر خواهد شد، اما همچنان برای ایالات متحده خطرناک است. بسیاری از این میانه‌روهای نسبی همچنان خصومت آشکار با آمریکا دارند و به‌دنبال همکاری بیشتر با چین، روسیه و کره شمالی برای به چالش کشیدن نظم جهانی تحت رهبری آمریکا هستند. نابودی شبکه فرماندهی سپاه بی‌شک یک پیروزی برای ایالات متحده و متحدانش است، چرا که اعضای آن مستقیماً مسئول مرگ بسیاری از آمریکایی‌ها و ایرانی‌ها بودند. اما هیچ تضمینی نیست که کسانی که جانشین این شبکه می‌شوند برای واشنگتن و منافعش کم‌خطرتر باشند.


🔍 تحلیل و نقد

این یادداشت تلاش دارد شکست‌های رژیم صهیونیستی در تجاوز به ایران را به‌عنوان یک «پیروزی بزرگ» برای آمریکا و اسرائیل جلوه دهد و هم‌زمان رهبری نظامی جمهوری اسلامی را «ضعیف‌شده» و «پر از شکاف» نشان دهد.

اما واقعیت میدانی این است که علی‌رغم ترور برخی فرماندهان، ساختار رهبری نیروهای مسلح ایران به‌صورت کاملاً منسجم و یکپارچه عمل کرده و بلافاصله جایگزینی‌های مؤثر و برنامه‌ریزی‌شده انجام داده است.

همچنین، برخلاف القائات نویسنده، هیچ شواهدی مبنی بر فروپاشی انسجام جناح‌های انقلابی یا ضعف در خطوط دفاعی کشور وجود ندارد. حملات اخیر رژیم صهیونیستی و حمایت آمریکا تنها باعث انسجام و روحیه مقاومت بیشتر در نیروهای مسلح و مردم ایران شده است.

نویسنده تلاش کرده تا با مطرح کردن نام سپاه تحت عناوین سرکوبگر ، دیکتاتور , ضد مردم و ضد امنیت منطقه و جهان ، سرپوشی بر اقدامات نیروی نیابتی آمریکا پر منطقه و جنایات بی‌شمار آن بگذارد، حال آنکه نخست وزیر کشور جعلی اسرائیل است که در دادگاه بین‌المللی کیفری به اتهام جنایات جنگی و نسل کشی ، مجرم شناخته شده و برایش حکم جلب صادر شده است.

این یادداشت بیش از آن‌که گزارشی تحلیلی باشد، بخشی از جنگ روانی دشمنی است که سعی دارد شکست در میدان را از راه تضعیف روحیه ملت ایران با تکرار این موهومات تبدیل به پیروزی نماید.