#تحلیل_مقاله

✍ امیر عسگر

📝 درس‌های خلع سلاح لیبی برای مذاکرات هسته‌ای آمریکا و ایران؛ اعتماد یا تله؟


مقدمه ؛

📌گزارش اندیشکده شورای آتلانتیک با عنوان «از طرابلس تا تهران: درس‌هایی از لیبی در مذاکرات هسته‌ای آمریکا و ایران» (30 آوریل 2025) تلاش می‌کند تجربه خلع سلاح هسته‌ای لیبی در سال 2003 را به‌عنوان الگویی برای مذاکرات هسته‌ای کنونی با ایران معرفی کند. اما با نگاهی دقیق‌تر، این تجربه نه‌تنها درس‌هایی برای دیپلماسی، بلکه هشداری جدی درباره خطرات اعتماد یک‌طرفه به وعده‌های آمریکا ارائه می‌دهد. لیبی پس از کنار گذاشتن برنامه هسته‌ای‌اش، هدف حمله غرب قرار گرفت و ایران با درس گرفتن از این فاجعه و تجربه خروج آمریکا از برجام، با احتیاط و بدبینی به مذاکرات می‌نگرد.
در این یادداشت به بررسی این مقاله می‌پردازیم.

🇱🇾🇮🇷 از طرابلس تا تهران: درس‌هایی از لیبی در مذاکرات هسته‌ای آمریکا و ایران

🔸«یا سلاح‌های کشتار جمعی خود را کنار می‌گذارید، یا [آمریکا] شخصاً آن‌ها را نابود خواهد کرد و بدون هیچ بحثی همه‌چیز را از بین خواهد برد.»
این سخنان تند رئیس‌جمهور آمریکا، پیامی روشن به تهدید استراتژیک در خاورمیانه بود که پیشرفت برنامه هسته‌ای‌اش تبعات شدیدی به دنبال خواهد داشت.

🔹اما این سخنان نه از سوی دونالد ترامپ به رژیم ایران، بلکه از سوی جورج دبلیو بوش در سال 2001 خطاب به معمر قذافی، رهبر لیبی، بیان شد. تلاش برای پایان دادن به برنامه هسته‌ای طرابلس در نهایت موفقیت‌آمیز بود و در سال 2003، قذافی داوطلبانه این برنامه را کنار گذاشت و ذخایر تسلیحات شیمیایی و بیولوژیکی کشورش را واگذار کرد.

🔸بیست‌ویک سال بعد، خلع سلاح هسته‌ای لیبی به‌عنوان الگویی برای ایالات متحده مطرح است که ترامپ در مذاکرات کنونی با جمهوری اسلامی به دنبال تکرار آن است.
سناتور تام کاتن، نفر سوم جمهوری‌خواهان در کنگره آمریکا و رئیس کمیته اطلاعات، در آوریل اظهار داشت که ترامپ «توافقی مشابه توافقی که لیبی در سال 2003 با آمریکا امضا کرد را ترجیح می‌دهد.» یک هفته بعد، بنیامین نتانیاهو، نخست‌وزیر اسرائیل، در دیدار پرمخاطره خود در کاخ سفید به خبرنگاران گفت که خواستار خلع سلاح کامل ایران است و افزود: «اگر این کار به‌صورت دیپلماتیک و کامل، مانند آنچه در لیبی انجام شد، امکان‌پذیر باشد، فکر می‌کنم چیز خوبی خواهد بود.»

🔹تکرار استراتژی‌های کلیدی مورد استفاده در مورد لیبی می‌تواند به مذاکره‌کنندگان آمریکایی فرصتی برای تحقق کامل خلع سلاح هسته‌ای ایران بدهد. هر دو کشور، لیبی و ایران، برنامه‌های هسته‌ای خود را به‌طور هم‌زمان برای ایجاد بازدارندگی در برابر بلوک غرب، به‌ویژه در پایان جنگ سرد و دوران عدم تعهد، توسعه دادند. برای دستیابی به توافقی مشابه با جمهوری اسلامی در مورد برنامه هسته‌ای‌اش، دولت ترامپ باید درس‌های آموخته‌شده از خلع سلاح لیبی را درک کرده و از آن‌ها بهره ببرد.

🤝 مذاکرات در میانه پویایی‌های ژئوپلیتیکی متغیر


رویاهای پان‌عربی قذافی برای تبدیل شدن به هژمون منطقه‌ای تا دهه 1990 فروپاشید و در سال 1998، او خروج لیبی از اتحادیه عرب را اعلام کرد که انزوای بین‌المللی‌اش را تثبیت کرد. درحالی‌که قذافی فشار تحریم‌ها و منطقه پرواز ممنوع را احساس می‌کرد، از برنامه هسته‌ای کشورش به‌عنوان اهرمی برای آشتی با غرب استفاده کرد.
در این زمینه – که چندان با ایران امروز متفاوت نیست – لیبی در آغاز سال 2003 مذاکرات هسته‌ای مستقیم با ایالات متحده را شروع کرد، درحالی‌که واشنگتن هنوز با پیامدهای حملات 11 سپتامبر 2001 دست‌وپنجه نرم می‌کرد. در آن زمان، کالین پاول، وزیر امور خارجه وقت آمریکا، در حال جلب حمایت بین‌المللی برای اقدام نظامی علیه عراق بود و به نیت صدام حسین برای توسعه تسلیحات شیمیایی، بیولوژیکی و هسته‌ای به‌عنوان بهانه جنگ اشاره می‌کرد. با گذشت هفته‌ها و آغاز تهاجم آمریکا، قذافی سرنگونی صدام را به‌عنوان نمونه‌ای از آنچه ممکن بود در لیبی برای او رخ دهد، دید. تنها شش روز پس از دستگیری صدام توسط نیروهای آمریکایی، قذافی برنامه هسته‌ای لیبی را کنار گذاشت.

🔸مانند قذافی در سال 2001، رهبر انقلاب ایران، علی خامنه‌ای، تقریباً یک سال و نیم پس از حملات 7 اکتبر 2023 حماس به اسرائیل که جنگ غزه را به راه انداخت، مذاکرات مستقیم با ایالات متحده را آغاز کرده است. مانند قذافی، خامنه‌ای در میان فروپاشی شبکه نیابتی و اتحادهای تهران، به‌طور فزاینده‌ای منزوی شده است.

🔹با نابودی حزب‌الله در لبنان، ناتوانی حماس در غزه و برکناری بشار اسد در سوریه، جمهوری اسلامی از برنامه هسته‌ای خود برای مذاکره در مورد آینده‌ای مطلوب برای تضمین بقای رژیمش استفاده می‌کند. همراه با بازگشت ترامپ به سیاست «فشار حداکثری» علیه رژیم، به نظر می‌رسد آیت‌الله به تهدیدات آمریکا برای اقدام نظامی مستقیم توجه کرده است، همان‌طور که قذافی در سال 2001 عمل کرد.

🔸 آیت‌الله خامنه‌ای درک می‌کند که با دسترسی محدود نظامی و سیاسی، دستیابی به توافق با واشنگتن تنها راه پیش رو بدون به خطر انداختن بقای رژیم است.

👀 چشم‌اندازی متفاوت برای آینده


تا اواخر دهه 1990، قذافی در حال آماده‌سازی پسر دومش، سیف‌الاسلام، برای رهبری آینده کشور بود. سیف‌الاسلام در مذاکرات سطح بالا با بریتانیا در مورد پرونده لاکربی در اواخر دهه 1990 و بعداً با ایالات متحده در مورد خلع سلاح هسته‌ای نمایندگی کشور را بر عهده داشت. در این مذاکرات، سیف‌الاسلام چشم‌اندازی متفاوت برای آینده کشور ارائه داد که در تضاد با دیدگاه پدرش بود. او می‌خواست لیبی را به روی غرب باز کند و سرمایه‌گذاری و پروژه‌های توسعه‌ای را جذب کند، همان‌طور که سایر کشورهای نفت‌خیز خلیج‌فارس با موفقیت انجام داده‌اند. در طول مذاکرات، عمل‌گرایی فرصت‌طلبانه سیف‌الاسلام کشور را از تعهدات ایدئولوژیک پدرش که تنها کشور را به غارت برده بود، دور کرد و بقا و رژیم او را به خطر انداخت. با این چشم‌انداز آینده‌نگر بود که لیبی داوطلبانه برنامه هسته‌ای خود را در ازای رفع تحریم‌ها و روابط نزدیک‌تر با غرب کنار گذاشت.

در مقابل، مذاکره‌کنندگان ایرانی فاقد چنین چشم‌انداز تکامل‌یافته‌ای برای آینده هستند. آن‌ها منافع آیت‌اللهی را نمایندگی می‌کنند که به‌طور فزاینده‌ای سالخورده است(تا کور شوید نتوانید ببینید) و چشم‌انداز روشنی برای آینده کشورش ندارد. برخلاف سیف‌الاسلام، رهبری تهران علاقه‌ای به بهبود جایگاه سیاسی و بین‌المللی خود ندارد؛ در عوض، تنها انگیزه آن‌ها حفظ رژیم است. در مذاکرات، مذاکره‌کنندگان ایرانی احتمالاً سعی خواهند کرد اطمینان حاصل کنند که رژیم به برخی قابلیت‌های غنی‌سازی دسترسی داشته باشد تا ادراک قدرت پیش‌بینی‌شده را حفظ کند. این موضوع به مذاکره‌کنندگان آمریکایی فضای کمی برای متقاعد کردن ایران به کنار گذاشتن کامل برنامه هسته‌ای‌اش می‌دهد، برخلاف لیبی که مایل بود به‌طور کامل از جاه‌طلبی‌های هسته‌ای خود به ازای آشتی با غرب دست بکشد.

علاوه بر این، ایران فاقد اعتمادی است که مذاکره‌کنندگان لیبی به تضمین‌های ایالات متحده و جامعه بین‌المللی داشتند. این ادراک اعتماد در مصاحبه سال 2003 سیف‌الاسلام با الشرق‌الاوسط نشان داده شده است، جایی که او اظهار داشت که «آمریکا متعهد شده است از ما دفاع کند» در ازای خلع سلاح لیبی، و افزود که «توافق‌نامه‌هایی در مورد همکاری نظامی و امنیتی» پس از امضای توافق‌نامه دنبال خواهد شد. با این حال، با گذشت سال‌ها، لیبی به‌طور فزاینده‌ای نسبت به تضمین‌های آمریکا و وعده رفع تحریم‌ها بدبین شد.

🔹بیست سال بعد، به نظر می‌رسد ایران از نمونه لیبی آموخته است که نسبت به تضمین‌های آمریکا، از جمله وعده رفع تحریم‌ها و حفظ برنامه هسته‌ای بدون تسلیحاتی شدن، بدبین باشد. علاوه بر این، خروج یک‌جانبه ترامپ در سال 2018 از برنامه جامع اقدام مشترک (برجام)، حتی پس از گزارش‌های متعدد آژانس بین‌المللی انرژی اتمی که پایبندی ایران به توافق را تأیید می‌کرد، تنها روایت تندروها را تقویت کرده است که ایالات متحده قابل اعتماد نیست.

🔸با این حال، فرصتی برای مذاکره‌کنندگان آمریکایی وجود دارد تا توافق در مورد برنامه هسته‌ای ایران را نهایی کنند و موفقیت خلع سلاح لیبی را تکرار کنند. درحالی‌که هر دو رژیم به حفظ قدرت خود علاقه‌مند هستند، این به ایران بستگی دارد که از نمونه قذافی پیروی کند و وابستگی خود به توسعه تسلیحات پیشرفته و شبکه‌ای از نیروهای نیابتی برای پیشبرد مذاکرات سیاسی را کنار بگذارد. بدون چشم‌اندازی تکامل‌یافته برای آینده کشور که بازتاب‌دهنده اراده سیاسی ایرانیان باشد، هر توافقی در معرض خطر لغو شدن توسط تغییر دولت یا رهبری ایران قرار دارد.

🔹با استفاده از نمونه لیبی، مذاکره‌کنندگان آمریکایی باید تلاش کنند تا تحلیل هزینه-فایده رژیم را تحت تأثیر قرار دهند، تحلیلی که به آیت‌الله نشان دهد برنامه هسته‌ای‌اش در تضاد مستقیم با دوام رژیمش است، همان‌طور که برای قذافی بود. انجام این کار به شدت به ایجاد اعتماد و ارائه تضمین‌های امنیتی محکم برای منافع ایالات متحده و همچنین رفع تحریم‌ها برای ایران بستگی دارد.

🔸در عین حال، ترامپ ضرب‌الاجل صریح دو ماهه‌ای برای دستیابی به توافق در مورد مسئله هسته‌ای تعیین کرده است. درحالی‌که توافق لیبی تقریباً سه برابر این مدت طول کشید، مذاکره‌کنندگان اکنون فرصتی برای بازسازی تعادل استراتژیک قدرت در منطقه به نفع صلح، امنیت و رفاه دارند. با این حال، دولت آمریکا باید درک کند که خلع سلاح لیبی یک استثنا بود، نه یک استاندارد. یافتن تعادل بین این دو مورد می‌تواند به مذاکره‌کنندگان فرصت تکرار موفقیت لیبی را بدهد.


📜تحلیل و بررسی

اندیشکده صهیونیستی شورای آتلانتیک در گزارشی با بهره‌گیری از ظرفیت پروپاگاندای خود، تلاش می‌کند روایتی غیرواقعی را به افکار عمومی، به‌ویژه در حوزه نخبگانی، ارائه دهد 📰. این گزارش با هدف شکل‌دهی به افکار عمومی، ایران را با الگوی لیبی و سرنوشت معمر قذافی مقایسه می‌کند ⚖️. شورای آتلانتیک مدعی است که قذافی به دلیل اعتماد به وعده‌های دروغین آمریکا، که در نهایت به حمله ناتو و نابودی لیبی منجر شد، مسیر درستی را طی کرده بود . این مقایسه به‌منظور القای این ایده مطرح می‌شود که ایران نیز در شرایط مشابهی قرار دارد.

این گزارش با اشاره به سن بالای آیت‌الله خامنه‌ای، ادعا می‌کند که نظام جمهوری اسلامی ایران صرفاً به دنبال حفظ خود است و اهداف و منافع شخصی یک فرد را دنبال می‌کند . چنین روایتی تلاش دارد نظام ایران را به‌عنوان حکومتی تک‌بعدی و متمرکز بر منافع فردی معرفی کند، در حالی که واقعیت‌های سیاسی و اجتماعی ایران پیچیدگی‌های بیشتری دارد . این گزارش همچنین ایران را به بی‌برنامگی و نادیده گرفتن ضعف‌های ژئوپلیتیکی و منطقه‌ای آمریکا متهم می‌کند، در حالی که خود به شرایط بحرانی آمریکا در منطقه و جهان بی‌توجه است .

📉 شورای آتلانتیک با طرح ادعاهای غیرواقعی، مانند نابودی حزب‌الله، ناتوانی حماس، برکناری بشار اسد، و موفقیت سیاست فشار حداکثری علیه ایران، سعی در القای پیروزی‌های خیالی علیه محور مقاومت دارد .

❌ اما واقعیت‌ها خلاف این ادعاها را نشان می‌دهد: حزب‌الله، که به‌گفته این گزارش نابود شده، اسرائیل را به میز مذاکره برای آتش‌بس کشانده است . حماس، که ادعا می‌شود ناتوان شده، همچنان به عملیات علیه اسرائیل ادامه می‌دهد . ایران، که تحت فشار حداکثری قرار گرفته، نه‌تنها مقاومت کرده، بلکه از سوی طرف‌های مقابل برای مذاکره دعوت شده است .

این تناقض‌ها نشان‌دهنده بهره‌برداری ابزاری از رسانه‌ها در حوزه نخبگانی است . شورای آتلانتیک با ارائه تحلیل‌های جهت‌دار و روایت‌سازی‌های نادرست، سعی دارد ذهنیت نخبگان را تحت تأثیر قرار دهد و افکار عمومی را به سمت پذیرش روایت‌های غیرواقعی سوق دهد

این رویکرد نه‌تنها فاقد اعتبار است، بلکه ناتوانی پروپاگاندای صهیونیستی در مواجهه با واقعیت‌های میدانی را آشکار می‌کند